۶۵۹۸.الكافىـ به نقل از ابراهيم بن عبد الحميد ـ: مُعَتِّب از كنار من گذر كرد و انگشترى به همراه داشت . به او گفتم : اين چيست؟
گفت : انگشتر امام صادق عليه السلام است .
آن را گرفتم تا آنچه را بر آن است ، بخوانم . اين عبارت، بر آن بود : «اَلّلهُمَّ أنتَ ثِقَتى، فَقِنى شَرَّ خَلْقِك؛ خدايا! تو ، مورد اعتماد منى. پس مرا از شرّ آفريدگانت ، نگه دار» .
۶۵۹۹.جامع الأخبار :باديه نشينى به حضور امام حسين عليه السلام رسيد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا! من ضامن ديه كامل [يك انسان ]هستم و از پرداخت آن ناتوانم . نزد خود گفتم : از كريم ترينِ مردم درخواست مى كنم و كريم تر از اهل بيتِ پيامبر خدا نديده ام .
امام حسين عليه السلام فرمود : «اى برادر عرب ! سه مسئله از تو مى پرسم . اگر پاسخ يكى را دادى، يك سومِ ديه را به تو مى دهم ، اگر دو مسئله را پاسخ گفتى، دو سوم آن را به تو مى دهم و اگر هر سه را پاسخ دادى، همه را مى دهم» .
باديه نشين گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! آيا شخصى همانند تو، از كسى مثل من مسئله مى پرسد ، در حالى كه تو از خاندانِ دانش و شرفى؟».
امام حسين عليه السلام فرمود : «آرى، از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود : معروف، به اندازه معرفت است » .
باديه نشين گفت : آنچه در نظر دارى، بپرس . اگر پاسخ دادم [كه دادم]، وگرنه از تو ياد مى گيرم ، و هيچ نيرو و توانى، جز به خدا نيست .
امام حسين عليه السلام فرمود : «كدام عمل، برترين عمل است؟ ».
باديه نشين گفت : ايمان به خدا .
امام حسين عليه السلام فرمود : «چه چيزى مايه نجات از هلاكت است؟».
باديه نشين گفت : اعتماد به خدا .
امام حسين عليه السلام فرمود : «چه چيزى زينت مرد است؟».
باديه نشين گفت : دانشِ همراه با بردبارى .
فرمود : «و اگر به آن نرسيد؟».
گفت : دارايىِ همراه با جوان مردى .
فرمود : « اگر به آن نرسيد؟».
گفت : نادارى همراه با شكيبايى .
امام حسين عليه السلام فرمود : «و اگر به آن نرسيد؟».
باديه نشين گفت : [بايد] صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند ؛ چرا كه او شايسته آن است .
پس، امام حسين عليه السلام تبسّم كرد و هميانى را كه هزار دينار در آن بود، به سويش انداخت و انگشترش را كه در آن، نگينى به قيمت دويست درهم بود، به او عطا نمود .