201
دانش نامه عقايد اسلامي ج9

فصل يكم : معيار شناخت خير و شر

قرآن

«بر شما كارزار ، واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است. و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى داند و شما نمى دانيد» .

«و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود عطايشان كرده، بخل مى ورزند، هرگز تصوّر نكنند كه آن ( بخل ) براى آنان خوب است؛ بلكه برايشان بد است. به زودى ، آنچه به آن بخل ورزيده اند، روز قيامت ، طوق گردنشان مى شود. ميراث آسمان ها و زمين ، از آنِ خداست و خدا به آنچه مى كنيد ، آگاه است» .

«و انسان، همان گونه كه خير را فرا مى خواند، [ پيشامد ] بد را مى خواند و انسان ، همواره شتاب زده است» .

«پس ، بنده اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بوديم . موسى به او گفت: «آيا از تو پيروى كنم ، به شرط اين كه از بينشى كه آموخته شده اى ، به من يابد بدهى؟» . گفت: تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى ، و چگونه مى توانى بر چيزى كه به شناخت آن احاطه ندارى ، صبر كنى؟ گفت: «إن شاء اللّه ، مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى ، تو را نافرمانى نخواهم كرد» . گفت: اگر مرا پيروى مى كنى، از چيزى سؤال مكن، تا [ خود ] از آن با تو سخن آغاز كنم. پس ره سپار گرديدند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند . [ وى ] آن را سوراخ كرد. [ موسى ] گفت: «آيا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشينانش را غرق كنى؟ واقعاً به كار ناروايى مبادرت ورزيدى!» . گفت: آيا نگفتم كه تو هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى؟ [ موسى ]گفت: «به سبب آنچه فراموش كردم، مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير» . پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند. [ بنده ما ]او را كُشت. [ موسى به او ]گفت: «آيا شخص بى گناهى را ، بدون اين كه كسى را به قتل رسانده باشد ، كُشتى؟ واقعاً كار ناپسندى مرتكب شدى!» . گفت: آيا به تو نگفتم كه هرگز نمى توانى همپاى من صبر كنى؟ [ موسى ] گفت: «اگر از اين پس ، چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن [ و ] در نزد من قطعاً معذور خواهى بود» . پس رفتند تا به اهل قريه اى رسيدند. از مردم آن جا ، خوراكى خواستند و [آنها ] از مهمان نمودن آن دو ، خوددارى كردند. پس در آن جا ديوارى يافتند كه مى خواست فرو بريزد و [ بنده ما ]آن را استوار كرد. [ موسى ]گفت: «اگر مى خواستى ، [ مى توانستى ] براى آن مزدى بگيرى» . گفت: اين [ بار، وقت ] جدايى ميان من و توست. به زودى ، تو را از تأويل آنچه نتوانستى بر آن صبر كنى ، آگاه خواهم ساخت : امّا كِشتى، از آنِ بينوايانى بود كه در دريا كار مى كردند . خواستم آن را معيوب كنم، كه پيش روى آنان ، پادشاهى بود كه هر كشتى [ درستى ] را به زور مى گرفت. امّا نوجوان، پدر و مادرش [ هر دو ] مؤمن بودند . پس ترسيديم كه [ مبادا ]آن دو را به طغيان و كفر ، بكُشد. پس خواستيم كه پروردگار آن دو ، آن دو را به پاك تر و مهربان تر از او عوض دهد. و امّا ديوار، از آنِ دو پسر [ بچّه ] يتيم در آن شهر بود و زيرِ آن، گنجى متعلّق به آن دو بود، و پدر آن دو ، [ مردى ]نيكوكار بود . پس ، پروردگار تو خواست كه آن دو ، به حدّ رشد برسند و گنجينه خود را ـ كه رحمتى از جانب پروردگارت بود ـ بيرون آورند. و من ، اين [ كارها ]را خودسرانه انجام ندادم. اين بود تأويل آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى» .


دانش نامه عقايد اسلامي ج9
200

الفصل الأَوَّلُ : الميزان في معرفة الخير والشّرّ

الكتاب

«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْـئا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْـئا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» . ۱

«وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَـلـهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَ ثُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» . ۲

«وَ يَدْعُ الْاءِنسَـنُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كَانَ الْاءِنسَـنُ عَجُولًا» . ۳

«فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَآ ءَاتَيْنَـهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَـهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا * قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا * قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِىَ صَبْرًا * وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا * قَالَ سَتَجِدُنِى إِن شَآءَ اللَّهُ صَابِرًا وَ لَا أَعْصِى لَكَ أَمْرًا * قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِى فَلَا تَسْـئلْنِى عَن شَىْ ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا * فَانطَـلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِى السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْـئا إِمْرًا * قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِىَ صَبْرًا * قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِى بِمَا نَسِيتُ وَ لَا تُرْهِقْنِى مِنْ أَمْرِى عُسْرًا * فَانطَـلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَـمًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةَ بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْـئا نُّكْرًا * قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِىَ صَبْرًا * قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَىْ ءِ بَعْدَهَا فَلَا تُصَـحِبْنِى قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّى عُذْرًا * فَانطَـلَقَا حَتَّى إِذَآ أَتَيَآ أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَآ أَهْلَهَا فَأَبَوْاْ أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا * قَالَ هَـذَا فِرَاقُ بَيْنِى وَ بَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا * أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَـكِينَ يَعْمَلُونَ فِى الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَ كَانَ وَرَآءَهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا * وَ أَمَّا الْغُلَـمُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَآ أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَـنًا وَ كُفْرًا * فَأَرَدْنَآ أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَوةً وَ أَقْرَبَ رُحْمًا * وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَـمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِى الْمَدِينَةِ وَ كَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَ كَانَ أَبُوهُمَا صَــلِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَ يَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِى ذَ لِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا» . ۴

1.البقرة : ۲۱۶ .

2.آل عمران : ۱۸۰ .

3.الإسراء : ۱۱ .

4.الكهف : ۶۵ ـ ۸۲ .

  • نام منبع :
    دانش نامه عقايد اسلامي ج9
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکاری: رضا برنجكار، ترجمه: عبدالهادى مسعودى، مهدى مهریزى، على نقى خدایارى، محمّد مرادی و جعفر آریانی
    تعداد جلد :
    10
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 51848
صفحه از 447
پرینت  ارسال به