بنا بر اين ، خير يا شر بودن چيزهايى كه به ظاهر ، خوب و مايه خوش بختى ، يا بد و مصيبتْ تلقّى مى شوند ، بستگى به نوع جهتگيرى انسان در برابر آنها دارد . ناكامى ها و ناگوارى ها ، در صورتى واقعا شرّند كه موجب رشد و تكامل انسان نباشند و كام روايى ها در صورتى واقعا خيرند كه موجب انحطاط و بدبختى انسان نشوند . بر اين اساس ، انسان مى تواند با انتخاب صحيح، چيزهاى به ظاهر بد را تبديل به خير نمايد و با انتخاب نادرست ، چيزهاى به ظاهر خوب را به شر تبديل كند .
چهار . تفاوت عقيده اماميّه و اَشاعره
ممكن است كسى بگويد : بر اساس آنچه در تبيين ملاك خير و شر گذشت، عقل به خاطر احاطه نداشتن بر تمام مصالح و مفاسد ، در بسيارى از موارد نمى تواند درباره خير يا شر بودنِ چيزها داورى كند . آيا اين ، همان سخن اشاعره نيست كه مى گويند : «عقل ، توان تشخيص خير و شر را ندارد»؟
پاسخ ، اين است كه : از نظر اشاعره، حُسن و قُبح اشيا ، ذاتى نيست ؛ بلكه اعتبارى (قراردادى) است . آنها بر اين باورند كه تنها خداست كه مى تواند چيزى را خير و يا شر قرار دهد و عقل ، حقّ داورى درباره خوب و بد را ندارد. از اين رو ، اگر خداوند ، كارى را انجام دهد كه به تشخيص عقل، صد در صد قبيح و خلاف عدل است، چون خدا آن را انجام داده ، بايد معتقد شد كه آن كار ، زيبا و عين عدالت است.
اين ، در حالى است كه از نظر اماميّه و نيز معتزله ، حسن و قبح اشيا ، ذاتى و افعال خداوند بر اساس مصالح و مفاسد واقعى اند و عقل مى تواند مصالح و مفاسد و حسن و قبح اشيا را درك كند ، امّا نه در همه موارد ؛ چرا كه عقل به اسرار