توضيحى درباره آنچه به ظاهر بر تعارض تقدير و تدبير ، دلالت دارد
در نگاهِ ابتدايى به احاديث اين باب، به نظر مى رسد كه ايمان به تقدير ، با برنامه ريزى و تدبير براى زندگى ، منافات دارد ؛ امّا با تأمّل ، روشن مى شود كه اين تنافى و تعارض ، ظاهرى است . در حديث اول آمده است :
رُبَّ حَياةٍ سَبَبُهَا التَّعَرُّضُ لِلمَوتِ ، ورُبَّ ميتَةٍ سَبَبُهَا طَلَبُ الحَياةِ . ۱ چه بسا زندگى اى كه سبب آن ، در كام مرگ رفتن است ! و چه بسا مرگى كه سبب آن ، در پى زندگى رفتن است !
اين سخن ، در مقام بيان اين واقعيّت است كه تدبير، هميشه سودمند نيست ؛ بلكه گاه ، خلاف چيزى كه تدبير شده ، روى مى دهد . بنا بر اين ، مؤمن ، ضمن داشتن تدبير و تلاش ، نبايد تمام اعتماد خود را به اسباب ظاهرى ، اختصاص دهد ؛ بلكه در كنار تدبير ، بايد با استمداد از خداوند متعال و توكّل به او، آينده خود را تضمين كند . در واقع ، اين حديث مى گويد : توكّل ، متمّم و مكمّل تدبير است و بدون آن ، چه بسا تدبير ، نتيجه نداشته باشد و يا خلاف آنچه تدبير شده ، نتيجه دهد .
در حديث دوم اين باب ۲ نيز آمده كه امام على عليه السلام در كنار ديوارى كه كج شده